به کوه می رویم تا ازخود فراتر رویم نه اینکه درخود فرورویم
تاریخ : چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷
نویسنده : مرتضی صالحی فرد

سلام

حالم این روزها خوب است همانند روز های دیگر

حالم این روزها هوای قدیم کرده صعود قلم

حالم این روز ها یاد ایام کرده

ان روزها و روزهایی که  صعود قلم سوم را داشتیم

هر لحظه و هر کجا میروم از ذهن و خاطره ام پاک نمیشود یاد تک تک همنوردانم یاد تک تک دوستانم از مرحوم ساجده کشمیری عزیز گرفته تا سمانه امرودی و انا فراهانی از رضا اموزگار گرفته تا احسان سالاروند و علی اطاعت امیدوارم هر کجا هستید دوستان عزیزم خوب باشید و بدانید به یاد تک تک شما هستم

خاطرات خوشم و شروع زندگی متفاوت با شما رقم خورد با تک تک شما دوستان عزیز وبلاگ نویسم از روزی که با وبلاگ بریتنی آشنا شدم مفهوم همه وبلاگ نویسی برایم تغییر کرد و وارد دنیای بزرگ وبلاگ نویسی شدم خوشحالم از اینکه خاطرات خوشم و روزهای به یاد ماندنی ام با شما رقم خورد

حالم خوب است تنها چیزی که کم دارم حضور شما دوستان وبلاگ نویسم هست در کنار خودم اکنون که نزدیک به 12 سال میگذرد از ان روزها ولی امیدوارم هر کجا هستید زندگی بر وقف مراد باشد

فقط نوشتم تا بدانید به یاد همه شما هستم

#صعود_قلم


تاریخ : پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶
نویسنده : مرتضی صالحی فرد

قسم به حرمت قلم که این حرمت آن قدر است که در قسم خداوند مینشیند به تک تک حروف قلم قسم که مینگارد به حصن و حصین این قسم که چنین کرامتی دارد حریم این قسم که در ارش، بالا می نویسد قسم به تند گویان و نقد گویان و قسم به آینه که اصل قلم را آینه واربه تو نشان میدهد به آنچه که هست .

یادم نرفته سالها پیش از همین فضا دست به قلم شدم و یاد گرفتم تا بنگارم و نقاط ضعف و قوت خود را با قلمی که به آن قسم خورده ام بشناسم یاد گرفتم کلمات را آن گونه که هست کنار هم بچینم و بنگارم 12 سال پیش دست به قلم شدم و نوشتم در همین فضا در همین جا به همین شکل درست است فضاهای مجازی زیادی هست که میتوان در آن فعالیت کرد و فعال هستم ولی وقتی 12 سال با یک فضا اخت گرفتی و همه چیز را از آن یاد گرفتی حرمت شکنی هست اگر آن را رها کنی و بروی سراغ چیز دیگر به حرمت همین سال ها هم که شده گاهی باید بنویسم و بدانم که یاد گرفتن من از همین فضا بوده دوستی هازیادی داشتم و دارم که مدیون همین فضا وبلاگ هستم.

خیلی ها رفتند و خیلی ها هستند ولی من همچنان اینجاهستم واز دوستانی که رفتند هنوز خاطره هایی در ذهنم هست مثل وبلاگ بریتنی خانم سمانه امرودی که در صعود سوم قلم همراهی من کردند وهیچ خبری ازشون ندارم بگذریم در این فصل سرد از هر چه میتوان گفت و نوشت ولی از تنها چیزی که نمی توان نوشت از برف و باران است کوه دیگر جلوه زمستانه هرساله خود را ندارد و بی آبی بیداد میکند امیدوارم همه این موضوع رو جدی بگیرند و حتی شده با یک لیوان کمتر مصرف کردن کمتر آب از این بحران عبور کرد و حال کوه با لبهای خشکیده خود منتظر توست و به انتظار تو تا قدم به آن بنهی و آن را صعود کنی به حرمت این 12 سال نوشتم تا بگویم هنوز هم حرمت وبلاگ نویسی سر جایش هست و خواهد بود.

 


برچسب‌ها: امرودی, حرمت قلم
تاریخ : جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶
نویسنده : مرتضی صالحی فرد

کلاس کار آموزی دره نوردی مرداد 96

زیر نظر استاد خانساری و استاد الوندی

430510107_262725.jpg

430522218_254710.jpg

کلاسی پر بار با علمی به روز زیر نظر اساتید فدراسیون

IMG_20170721_152705.jpg

تجربه ایی زیبا که تکرارش کم اتفاق میافته

430522375_255801.jpg

امیدوارم بتونم از این علم جدید استفاده به جا بکنم

 


تاریخ : سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶
نویسنده : مرتضی صالحی فرد
زندگی مثل كوهنوردی می مونه!
بعضی وقت ها باید پشت سرتو نگاه كنی و ببینی چقدر از راه رو اومدی چقدر از راه مونده!
شیب سخت رو گذروندی یا هنوز تو دامنه ای!
توانایی هاتو بسنجی، خودتو برای صعود به قله آماده كنی.
به كوله ات نگاه كنی ببینی چیزی كم نداری كه اگه یه جایی گیر افتادی از بین نری.
باید یه همنورد خوب داشته باشی.
بعضی جاها تو دستشو بگیری بعضی جاها اون!
به صخره های جلوی روت نگاه كنی! به ابزارت!
ببینی اصلا بلدی دست به سنگ بشی یا نه!
آره
زندگی مثل كوهنوردی می مونه!
بعضی وقت ها باید آواز بخونی.
بعضی جاها باید عرق بریزی.
بعضی اوقات باید استراحت كنی.
بعضی جاها احتیاط.
باید دل بدی به صعودت!
تا وقتی اون بالا رسیدی تمام خستگی راه از تنت بیاد بیرون و زیبایی ها رو ببینی.


تاریخ : چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
نویسنده : مرتضی صالحی فرد
اخلاق یا فرهنگ کوهنوردی، ذهن انسان را آبستن این موضوع می‌کند که «من»، بر خویشتن تسلط دارم و باید بر اصولی که موجب یکپارچگی روابط انسان با خالق، انسان با همنوع، انسان با محیط است پایبند باشم. این هنجارها به تدریج در انسان تقویت می‌شود که نسبت به امور مختلف مسئولیت‌پذیر باشد و از خود محوری پرهیز کند و اجتماع پذیر باشد.

اگر به طور خلاصه بخواهیم مصداقی برای یکپارچگی راوابط سه گانه‌ای که اشاره شد بیاوریم، باید گفت: بیشتر کوهنوردان بر اصل شکرگزاری از نعمت‌ها خداوند توجه خاص دارند؛ چراکه به این نتیجه رسیده‌اند که قوه‌ای فراتر از هر چیز دیگری توانسته چنین منظره‌هایی را خلق کند و به آنها توان حرکت بدهد.

کوهنوردان نسبت به یکدیگر برابری را احساس می‌کنند و این یکسان بودن در همه ابعاد ارتباطی کوهنوردان سبب‌ساز ایستادن بر فراز قله خواهد شد.

کوهنوردان به این خودآگاهی می‌رسند که رابطه میان انسان و طبیعت یک رابطه تعاملی و دوطرفه است و انسان هر اندازه که از محیط زیست خود مراقبت و محافظت داشته باشدف به همان اندازه از سلامت روحی، فکری و جسمی برخوردار خواهند شد و به آسایش دست خواهند یافت.

حسن شهاب

در پایان مجدد همه شما دوستان عزیز رو دعوت میکنم به کانال تلگرامی من بپیوندید


tabiatgardiran@


تاریخ : سه شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵
نویسنده : مرتضی صالحی فرد
یک کوهنورد از دو بخش تشکیل شده  است : کوه + نورد !!!!

اول بخش دوم : نورد ! نه نبرد ... یک کوهنورد با کوه نبرد نمیکند و با کوهستان نمیجنگد ، بلکه با دانش کوهنورد ، آگاهی و آمادگی به عنوان جزئی از اکوسیستم طبیعت در کوه زندگی میکند . بنابراین یک کوهنورد باید : از دانش کوهنوردی و زندگی در کوهستان بهره مند باشد .

از کوهستان و شرایط پیش رو کاملا آگاه و بداند کجا میرود و با چه چیزهایی

ممکن است روبه رو شود .

از آمادگی جسمی ، ذهنی – روحی و تجهیزاتی کافی برای زندگی در کوه برخوردار باشد .

اما بخش اول : کوه ......کوهنورد باید با کوهستان همراز و هم منش باشد . کوهنورد باید شبیه کوه باشد .....

قلب کوهنورد باید از محبت به کوه لبریز باشد . خصوصیات و صفات روحی و اخلاقی او باید منطبق با کوهستان باشد .

آرام اما درون پر از خروش ، سختگیر اما بخشنده ، متواضع اما سر افراز و برافراشته ، استوار و لطیف .....

آنچه یک کوهنورد را مانا و جاوید میکند همینست و تمام .......


تاریخ : شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵
نویسنده : مرتضی صالحی فرد

تولد آغاز یک رفتار خوب است، تولد بهترین رویای روح است ، تولد نقطه آغاز ظهور اختیار است و نقطه پایان بلوغ اشتیاق ، تولد طلوع صبح یک روز بلند است ، غروب تار شب بلند  ،تولد لحظه ای همراه با شور نشاط است لحظه ای بی درد و رنج

کوه تو به من معنای زندگی دادی ،کوه تو به بالهای خسته ام پرواز دادی ، کوه تو  مرا نجات دادی  ، به من نفس دادی ، دستهایم را گرفتی ، عاشقی را به من یاد دادی ، به من شوق پرواز دادی ، لبخند به لبانم هدیه دادی ، تو به من همه چیز دادی و اینگونه من صاحب دنیا شدم. . .
از این احساس بیرون نمی آیم ، وقتی در حال صعود تو ام فقط با توام  ، چه جایی بهتر از طبیعت  تو ، عشق را خلاصه میکنم در لحظه های صعودت  . . .
کاش این فصلهای با تو بودن هیچگاه نمیگذشت ، کاش هیچ برگ سبزی بر زمین نمینشست، نه قفسی بود تا اسیر شود آن پرنده ، نه سرنوشت تلخی بود تا رو کند برگ برنده . . .
همیشه دلم میخواهد در یک سکوت عاشقانه ، با آرامش تو را صعود کنم  ، همیشه دلم میخواهد به هیچ چیز جز صعودت  فکر نکنم ، تنها حس کنم گرمای آفتابت را ، بشنوم صدای خش خش برگ و خاک و برف های تو را . . .
نه ببینم ابرهای سیاه را ، نه بپوشانم یک دل کبود را ، نه در خواب روم ، نه در فکر گرگها روم !
هر چه به گذشته بازگردم چیزی را به یاد نمی آورم ، هر چه به روزهای با تو بودن فکر کنم همه را مثل خاطره در دلم نگه میدارم ، تا خاطره های صعود های  تو شود سر برگ روزهای زندگی ام تا همیشه به نام تو بنویسم شعر زندگی را . .

چندین سال از همه چیز نوشتم و گفتم و خواندم تجربه از کوه کسب کردم و در کوه با خیلی ها آشنا شدم و خیلی ها رو هنوز یاد دارم همنوردم از کلاله سمانه بزرگوار که واقعا خیلی از سالهای کوهنوردیم رو مدیون راهنماییهاش هستم و خیلی از دوستانم که کوهنوردی رو مدیون اونها هستم چرا بین این همه دوست فقط یاد این بزرگوار افتادم چون سالهاست ازش بی خبرم و نمیدونم کجاست و چه میکنه امیدوارم در کنار خانواده و همسرش موفق باشه و بر فراز.

تمام کوهنوردی من به یک کنار داشتن دوستان خوب و با معرفت به یک کنار سرمایه کوهنوردی من و وبلاگ نویسی من فقط و فقط دوستانم هستند امروز تولدم هست 10 مهر هزارو سیصد و اندی به یاد همه هستم جز خودم من در کوهنوردی سرمایه ای بزرگ برای خودم به پا کردم که همیشه به این سرمایه افتخار میکنم

امروز تولدم هست و به یاد همه دوستانم و سرمایه های زندگی ام هستم دوستانم دوستتان دارم


تاریخ : جمعه ۱۹ شهریور ۱۳۹۵
نویسنده : مرتضی صالحی فرد
سلام شاید کوتاه باشد دل نوشته ولی از دل است دل سکوت کرده به یاد روز های رفته و آینده ایی نامعلوم 

زندگی کوهنوردی مان با تمام دوستی ها و رفقاقت ها در حال گذر است ، چه تعداد کوهنوردان که در مسیر به آنها خدا قوت گفتیم و رفتیم ، با بسیاری از دوستان برنامه های مشترک اجرا کردیم ، قول و قرار های کوهستان در برخی موارد به ارتباطات نزدیک تری ختم شد . نگرش به زندگی وسعت پیدا کرد و رفته رفته به تعداد دوستان مان اضافه شد . حال دیگر به اندازه ایی دوستیانی داریم که بتوانیم از کوچکترین تعطیلات برای طراحی برنامه ایی استفاده کنیم . سوال اساسی اینجاست که گاهی دل مان برای خودمان تنگ می شود ، گاهی از هیاهوی جمعیتی ، دوست داریم به تنهایی خودمان بیاندیشم ... آیا شما به این نقطه نزدیک شده اید ....


تاریخ : پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵
نویسنده : مرتضی صالحی فرد
سلام

نوشتن اتفاق وحشتناکی نیست. نوشتن کمی استعداد می خواد، کمی تخیل، کمی کتاب خواندن، و یک دایره ی کامل لغات! حالا که همه اش را داری خودنویس بر دست مگیر و "خودنویسی" نکن! خود نویسی که می کنی خودت را با چیزی که هرگز نبوده ای تاخت می زنی. مرا هم که بنویسی یک روز صبح از خواب بیدار می شوی و می بینی به چیزی رسیده ای که من نیستم. مرا و خودت را قربانی نکن به پای پایداری ِ تختِ سلطنتِ نوشته هایت!!
زندگی را بنویس، پرنده ها را، مردم را، درد را، چه می دانم، جرز دیوار ها را بنویس! بنویس فاحشه ها را می شود دوست داشت، بنویس نان گران است، بنویس ممکلت دیوانه خانه شده است، بنویس ملت کتاب نمی خوانند. بنویس عصرهای تابستان طولانی اند و به تنهایی مان دامن می زنند، بنویس فیل ها خرطوم دارند، گاو ها شاخ دارند، نمی دانم... هر چه که می نویسی فقط ننویس که دوستم داری! دوست داشتن را نمی نویسند، اگر بنویسی اش تمام می شود؛ از دلت به وبلاگت، از دلت به دفترت، می ریزد و دلت را خالی می کند! دوست داشتن را نمی نویسند، ثابت می کنند!

یکی از جذاب ترین برنامه های امسال که انتظار داشتم آدرنالین زیادی در خونم ترشح بشه عبور از دره رغز بود که خدا رو شکر برنامه عالی بود

حتی از انتظارم فرا تر برنامه ایی که جای چند نفری همچون هزاری عزیز خالی بود (هزاری که پاش در کویر زیر موتور شکسته بود و من خیلی به یادش بودم گفتم سال دیگه باید بیاد ببینه این دره رو مطمئن هستم سوژه های خوبی برای عکاسی داره و فیلم ) جای دو سه نفر دیگه خالی بود که یکی از دوستان کلاله ایی هست که همیشه تو برنامه هام باهام بود و الان درگیر زندگی شده یکی دیگه اون یکی دیگه هم که بگذریم

حتما حتما و حتما سعی میکنم امسال مجدد برم اگر نشد سال آینده جزو اصلی ترین برنامه های من عبور دره رغز هست و دره فوسک خوب قصه طولانی نکنم و عکس ها رو ببینید

 

آبشار وداع آخرین آبشار دره رغز

این آبشار وداع بود آخرین آبشار دره رغز

اینم اعضای تیم

واقعا برنامه عالی بود فراتر از انتظار

 


تاریخ : دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵
نویسنده : مرتضی صالحی فرد
سلام

بعد از یک سال سخت بدون کوه این هفته عازم یک برنامه هستم برنامه ایی که یک سال شده دلم رو با خودش برده ولی به دلیل شرکت در برنامه صعود قلم نشد امسال برم ولی وقتی قسمت باشه یک جا بری نا خود آگاه میری اون برنامه ایی که دوستش دارم

این هفته عازم رغز هستم و دارم میرم اونجا برنامه ایی بود که نتونستم با دوستانم برم ولی خیلی اتفاقی بچه های چناران هماهنگ شدن که بریم




آخرین مطالب
   
<
دقیقه داخل وبلاگ منی: