کوهنوردی نیشابور ، گروه کوهنوردی همای نیشابور

به وبلاگ گروه کوهنوردی همای نیشابور خوش آمدید

کوهنوردی نیشابور ، گروه کوهنوردی همای نیشابور

به وبلاگ گروه کوهنوردی همای نیشابور خوش آمدید

رضا زارعی


به یاد مهدی عمیدی، کوهنوردی که الگو شد اما فرصت ماندن نداشت

پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۴۲
چند روز پیش بود که پاسداشت کوهنورد قهرمان، جوان با اخلاق ورزش خراسان ، بزرگمردی که با صعود بدون کپسول اکسیژن به قله اورست، کارنامه پربار صعودهای بین المللی اش را درخشان کرد ، ((مهدی عمیدی ))  برگزار شد . جستجوها و کاوش ها اما برای یافتنش در ارتفاعات قله مون بلان فرانسه پس از یک سال همچنان بی نتیجه مانده است.جستجوهایی که البته به زعم برخی از دوستان و خانواده مهدی عمیدی چندان کافی به نظر نمی رسد. این ابهام ، بستر ساز بروز برخی گلایه ها توسط خانواده مهدی عمیدی به خصوص برادرش هادی،  از فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی کشور شده است.اعتراضی که پس از یک سال بی خبری ، در مراسم پاسداشت مهدی عمیدی که در ارتفاعات مشرف به شهر مشهد برگزار میشد ، پنهان نماند.
 
 
روی دیگر ماجرا ، آنجائیست که اغلب تحت الشعاع اخبار جستجوها برای یافتن مهدی عمیدی قرار می گیرد.حلقه مفقوده ای که جامعه کنونی ما و به ویژه ورزشکاران جوان به شدت نیازمند آن هستند.این بخش مهم  همانا ((کالبد شکافی شخصیت قهرمان و الگو))یی به نام مهدی عمیدی است.مهدی عمیدی ، کوهنوردی که در روزگار جوانی به مرز پختگی و تکامل رسید و تبدیل به الگویی زنده برای هم نسلان خویش شد اما دریغ و درد که حوادث زمانه فرصت ماندن و به ظهور رساندن ابعاد مختلف شخصیتی او را نداد و جامعه ورزشی خیلی زود داغدار نبودن جوانی شد که معدنی از تجربه و تخصص ، فروتنی و از خودگذشتگی بود.
 
مهدی عمیدی از آن جنس مردانی بود که طبیعت او را به تعالی و اوج رساند . هر چه بیشتر بر قله های مرتفع دنیا صعود کرد ، بیشتر و بیشر بر بلندای قله های معرفت و فروتنی ایستاد.مهدی در جوانی ، پخته شد ، به کمال رسید و به آن (بالاها) دست یازید.این اواخر دیگر به سرما زدگی و سوختگی صورتش بر اثر صعود قله های هفت و هشت هزار متری عادت کرده بودیم اما هیچ گاه چشمان مهربانش و صورت خندانش تغییری نمی کرد چرا که ما مهدی را این گونه شناخته بودیم ...او همیشه خندان است.خستگی در او راه ندارد.بعید بود اگر از فتح قله ای دوردست بازمی گشت و حتی به شوخی پیشنهاد فتح قله ای دیگر را می شنید ، آنرا رد می کرد و عقب نشینی می کرد..می خواهم این گونه بگویم که او (مرد میدان بود و هست)...
 
هیچ گاه یادم نمی رود آن روزی را که تنها چند هفته از نبودن مهدی می گذشت اواسط آذرماه 1391 بود و هیئت کوهنوردی استان خراسان رضوی به رسم وظیفه همایشی بزرگ با حضور دوستان مهدی و علاقمندان به کوهنوردی در حضور رئیس فدراسیون و خانواده بزرگوار مهدی برگزار کرد. آن وقتی نوبت به سخنرانی هادی آقا ،  برادر مهدی رسید ، او از پدر و مادرش تقاضا کرد که جهت ادای احترام به مقام والایشان و بوسه بر دستان مهربان آن عزیزان به جایگاه بیایند ، همه ما تصور می کردیم که اکنون با چهره بی قرار و گریان پدر و مادری روبرو خواهیم شد که بیش از یک ماه است که فرزند دلبندشان را ، پاره تنشان  را ندیده اند ، اما چنین نبود .... مادر مقاوم و استوار مهدی چنان امیدوارانه و صبورانه سخن گفت که صادقانه بگویم برخی از ما ها از نا امیدیمان شرمسار شدیم و از آنهمه صمیمیت که ما بین یک مادر و فرزند حکمفرما بود ، نیرو گرفتیم و به آینده ای که مادر بزرگوارش برایمان ترسیم کرد امیدوار و امیدوارتر شدیم.مادر مهدی گفت بیایید به یاری هم ، جایی را بنا کنیم که یاری رسان نیازمندان و کسانی باشد که لیاقت پیشرفت و تعالی را دارند اما امکان و وسیله اش برایشان فراهم نیست.بیایید راه مهدی را این گونه رهرو باشیم چرا که او همواره در کنار من یاریگر کسانی بود که به معنای واقعی (احتیاج ) دارند..
 
 
و اکنون من می گویم که مهدی پای آنانی بود که پا نداشتند...مهدی بی تکبر و غرور همپای معلولانی بود که آرزوی دیدن طبیعت و کوه را داشتند اما کسی نبود که بار مسئولیت شان رو به دوش کشد.مهدی همان کسی بود که جانانه و با افتخار زیر بار این مسئولیت می رفت.غرور در هیچ کدام از ابعاد شخصیتی او راه نداشت حتی زمانی که برفراز دستها بلندش کردند و به افتخار صعودش به بام دنیا ، قله اورست ، تحسینش کردند.
 
در باب کالبد شکافی شخصیت مهدی عمیدی ، قهرمان بلندآوازه جهان ، الگوی ورزشکاران و نام آوران ، سخن بسیار است و البته برای این سطرها حوصله کم.
 
تنها یک نتیجه گیری از این گفتار باقی می ماند که به گمان من اندیشیدن و تأمل و در نهایت عمل به آن نیاز و ضرورت امروز ماست. مهدی عمیدی ، با آن همه افتخارات و مدالها و کارنامه درخشان ورزشی و قهرمانی ، اکنون ناپدید شده و جستجوها برای یافتنش متاسفانه بی نتیجه مانده است.متأسفانه ما هم کم کم داریم می پذیریم که با برگزاری یک همایش ، پاسداشت و گرامیداشت برای او ، تقریبا دین خودمان را در قبال مهدی انجام داده ایم و پیش وجدان خودمان کار مانده ای نداریم!!! به گمانم وظیفه هر کوهنورد ، هر ورزشکار و هر وجدان بیدار جامعه این است که نگذارد روش ، راه و هدف  مهدی عمیدی مانند جسمش ناپدید گردد و به فراموشی سپرده شود.مهدی در اوج جوانی تبدیل به یک الگوی زنده برای هم نسلهای خودش شد و زنده نگاه داشتن هدف او ، الگو دادن به جامعه و ورزش کاران و طبیعت دوستانی است که دارند گام های ابتدایی را در این مسیر برمی دارند. ما با کمترین هزینه بهترین الگو را در اختیار داریم پس باید هشیار باشیم و بهترین برداشت و بهره وری را از این ثروت بدون هزینه به کار ببندیم.
 
هر عاملی که سبب حذف و پاک شدن نام و یاد این نام آوران بزرگ ورزشی و اخلاقی شود به یقین ظلم و جفای جبران ناپذیری است برای نسلی که در جستجوی یافتن هویت گمشده اش به این سو و آن سو پناه می برد.
 
ساخت و نصب مجسمه مهدی عمیدی در ارتفاعات آب و برق مشهد شاید یکی از همان کارهایی باشد که بسیار لازم است اما یقینا کافی نیست.شناساندن شخصیت مهدی احتیاج امروز ماست.
 
 
نوشته ام را با فراز دیگری از سخنان برادر بزرگوار مهدی خطاب به مسئولین  جامعه و رئیس فدراسیون کوهنوردی کشور به پایان می برم که گفت (( استعدادهایی همانند مهدی در این جامعه و شهر بسیار زیاد هستند که تنها باید به آنها توجه شود و برایشان ارزش قائل شود.این سرزمین پر است از کسانی که می توانند افتخار خانواده و کشورشان باشند، تنها باید آنها را یافت و به آنها باور داشت)).
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد